مکان تفریح من

کاری از من!

مکان تفریح من

کاری از من!

در این وبلاگ مطالب سرگرم کننده برای کاربران فارسی زبان تولید و منتشر میشود، کاربران عزیز میتوانند از این مطالب استفاده کرده و نظرات خودشان را در اختیار بنده و دیگر کاربران قرار بدهند و در ادامه این راه طولانی به ما کمک کنند. همچنین کپی کردن مطالب با ذکر نام نویسنده بلامانع است. با تشکر

۸ مطلب با موضوع «خاطرات طنز یک دبیرستانی :: طنز خنده دار» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تو شش سالگیش لباس باباشو پوشیده بود و لبه لباس تا مچ پاش اومده بود، اومد پیشم و گفت : خوشگل شدم؟ منم گفتم : تو، تو هر لباسی خوشگلی !
 اونم بلافاصله جواب داد :

 

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

درس خوندن

تو حیاط مدرسه، چند نفری دایره زده بودیم صحبت می کردیم. به یکی از اون بچه های اهل درس گفتم : این چند وقت چقد درس خوندی در روز؟


 جواب داد :

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

من همیشه یه مشکل پر رنگ داشتم که الحمدالله الآن خیلی بهترم ! حواس پرتی ! بعضی وقتا یادم میرفت که چه کاری میخواستم انجام بدم.

در دوران دبستان یه بار که مادر امر کرد : برگشتن از مدرسه نون بخر

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

ضربه آخر

یه روز یه بچه کوچولو اومد پیشم! و گفت: بابا مثال زد هندونه دادم زیر بغل یارو ! گفتم : مثال نیست ضرب المثله...


ادامه داد :

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

من ، چند نفر از اقوام و رفقا به بهشت زهرا برای زیارت اهل قبور و شهدا رفته بودیم. از اموات و مردان بی ادعا یاد کردیم ، در محوطه گشتیم و چرخ زدیم ، خیلی خوش گذشت، به لطف شهدای عزیز کشورمان حس و حال خوبی داشتیم.
 یک بسته شکلات برای خیرات خریدم. تقریبا آخرای بسته بود. رسیدم به جوانی زیبا با ریش و موی قهوه ای
 

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

پول پاره !

یه بار عقب تاکسی نشسته بودم و از مدرسه به طرف خانه می آمدم، شخص بغل دستِ من از نوع صحبت کردنش بنظر میرسید یکم مشکل ذهنی داره...

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

شراکت !

تو کلاس نشسته بودیم، منم تو این فکر بودم که حتما باید یه راه درآمد درست پیدا کنم تا دستم بره تو جیب خودم. یک دفعه بغل دستیم زد روشونم گفت : 

  • حسین بنی علی
  • ۰
  • ۰

سر زنگ انگلیسی بودیم ، دبیرستان امام خمینی. از اونجایی که معلم انگلیسی ما خیلی خسته کننده بود ، فقط منتظر یک سوژه بودیم تا یکم سرگرم بشیم، وقت کلاس رو بگیریم یا معلم رو سرکار بزاریم تا خلاصه از این حال و هوا در بیایم...

  • حسین بنی علی