به بغل دستیم میگم : یه خاطره خنده دار تعریف کن. اونم جواب داد :
توی منطقه ما کوه و دره و ایناست. یه رود بود. یه پل چوبی روش بود. رفتم روش افتادم توش!
گفتم :
الآن این خنده دار بود؟
گفت :
برای بقیه که خنده دار بود ! من که خیس شدم !
نمیدونستم باید تأسف بخورم یا بخندم. به این میگن طنز تلخ
- ۹۸/۰۴/۱۵