مکان تفریح من

کاری از من!

مکان تفریح من

کاری از من!

در این وبلاگ مطالب سرگرم کننده برای کاربران فارسی زبان تولید و منتشر میشود، کاربران عزیز میتوانند از این مطالب استفاده کرده و نظرات خودشان را در اختیار بنده و دیگر کاربران قرار بدهند و در ادامه این راه طولانی به ما کمک کنند. همچنین کپی کردن مطالب با ذکر نام نویسنده بلامانع است. با تشکر

  • ۰
  • ۰

خاطرات زیادی با سید دارم. اونم چون اهل خنده بود خاطرات خوشی از خودش به جا گذاشت.

سید همیشه لطف داشت به ما، چه در دوران کودکی و چه در دوران نوجوانی و جوانی. اخلاق تو دل برویی داشت ! علاوه بر اینکه مزاح میکرد ضایع کردن را از بر بود !!

یعنی جوری جوابتو میداد که دیگه حرفی برای گفتن نداشتی !

البته مودب بود و مودبانه حاضر جوابی میکرد. حاضر جوابیِ طنز در ادبیات فارسی نه اونی که ناپسند است. دیر عصبانی میشد و خشم و عصبانیتش معمولا بر او تسلط پیدا نمیکرد و آن را تا حدود زیادی کنترل میکرد.

وقتی بچه بودم کامپیوتر شخصی نداشتیم. مهدی چون میدید من کامپیوتر ندارم، بیشتر اوقات که میومدیم خونشون کامپیوتر رو در اختیار من میذاشت تا بازی کنم.

 

یادم هست یه بار که با کامپیوتر این بنده خدا بازی میکردم، زده بودم تمام فایل های درسی و دانشگاهی این بنده خدا رو پاک کرده بودم (بچه بودم دیگه بلد نبودم) در حالی که روی صندلی کامپیوتر نشسته بودم اومد بالای سرم نگاهی به مانیتور کامپیوتر انداخت و متوجه شد دسکتاپ کُلُّهُم اَجمَعین خالی شده و تمام فایل هاش نیست.

رفته میفهمی ! تمام پروژه، تمام فایل ها !

بهش گفتم :

 

مهدی اینا رفت !

- خب چیکار کردی که رفت؟

 

منم قشنگ یه فایل رو انتخاب کردم و روش راست کلیک کردم و گزینه  Delete(حذف) رو انتخاب و گزینه yes (بله) رو زدم. اون بنده خدا هم یه کاری کرده بود که فایل ها کلا از سیستم حذف بشه و توی Bin یا به اصطلاح سلط زباله نره.

همونطور که یه دستشو گذاشته بود روی میز و دست دیگه روی تکیه گاه صندلی ای که من روش نشسته بودم، صورتش را از مانیتور (صفحه کامپیوتر) رو به من برگردوند و من همزمان با او، سرم رو حرکت دادم و به صورت او نگاه کردم. حدود دو ثانیه به هم نگاه کردیم. گفتش :

 

مطمئنی این کارو کردی؟

- آره همین کارو کردم

- خیلی غلط ... ... غلطه غلطه اشتباهه

 

آره نزدیک بود فَوَران کنه، ولی شانس آوردم خودشو کنترل کرد و بعد از این گفت و گو سریع برگشت و اتاقشو ترک کرد. (دقیقا همون چیزایی که برای کنترل خشم در مجلات و کتاب ها میخونیم) حالا توی این وضعیت یکی که یکم از من بزرگتر بود برگشت و به سید گفت :

 

مهدی تا حالا ندیده بودم فحش بدی ؟؟؟

 

(نمیدونم چرا این حرف رو زد. سیدِ بنده خدا هم که جلوی خودش رو گرفته بود) سید همونطور که داشت محل رو ترک میکرد گفت : میخوای الآن بدم ببینی؟

یعنی دوبار تا حد فوران رفت ولی نترکید. خدا بهم رحم کرد. حالا به نظر شما رفتار این شخص ستودنی نبود؟



 

  • ۹۸/۰۴/۲۹
  • حسین بنی علی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی